محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

پارسا و فرگل

مامان

شیرین ترین نوروز

1392/9/16 10:09
نویسنده : مامان
640 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین ترین نوروز،نوروز ٩٢بود درکنار محمدپارسا سفره هفت سین رو چیدیم وکلی سرسفره شیطونی کرد وچیزها رو بهم می ریخت(تخم مرغ های رنگ شده رو برمیداشت با ملاقه آجیل ها رو می ریخت ودست توی تنگ ماهی ها می کرد...)

بعد از سال تحویل خونه مادری رفتیم وبعدش خونه نه نه هرچند دومین سالی بود که عید رابا محمد پارسا می گذروندیم اما چون سال گذشته فقط سه ماهش بود ومتوجه تغییرات نمی شد با امسال فرق داشت.

نیمه دوم نوروز مادر وخانواده ی یسرا اینا به کربلا رفتن وبعد از اونا ما(من،محمدپارسا و باباش )به بدرقه شون رفتیم وبعدش هم برا اومدنشون کلی تدارک دیدیم.

سیزده بدر ٩٢هم به همراه خاله ها و دایی جون رفتیم تفریح هرچند جای مادری اینا خالی بود اما خوش گذشت.محمد پارسا اولین بار بود که به  طبیعت می رفت خیلی از راه رفتن بین چمن ها ودست زدن به خاک وعلف هایی که تازه رشد کرده بودن خوشش می اومد.عصر که برگشتیم پشت گردن وروی لپهای قشنگش قرمز شده بود (البته بعد از چند روز خوب شد وشد همون محمد پارسای ناز نازی مامانش)

پارسای من زیبای من عیدت مبارک،شیرین ترین رویای من عیدت مبارک،فصل بهار شد لبت پر خنده باد غنچه ی نو پای من عیدت مبارک،پایان شد این شب وسحر نزدیک آمد یاد آور یلدای من عیدت مبارک،گویا که شب دیگر به پایانش رسیده روشنگر شبهای من عیدت مبارک،دیگر هراسی از شب وظلمت ندارم ای نور روح افزای من عیدت مبارک.

(بی اندازه دوستت دارم پسرم ایشاا...سالی پراز سلامتی وخوشی داشته باشی عزیزم)ماچماچ 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)